سلام
امروز روز خوبی نبود..... و بود!
حالا چرا نه؟چون امروز صبح سعید 8 تا 10 کلاس داشت و من هم پاشدم زودتر اومدم دانشگاه و بجای اینکه برم تمرینامو تکمیل کنم نشستم به انتظارش که نشد که ببینمش!
از همون موقع اعصابم رفت تو قوطی
خدایی ضد حاله که به یه روز امید داشته باشی اونم اینجوری خراب بشه...
و اما چرا خوب؟
چون امروز عصری دیدمش.
رفتم دو تا کلاس قبل از کلاسشون نشستم که اگه رد میشد مسلما میدیدمش. اول که یه پسره دوبار رد شد به گمونم دوستش بود. ظاهرا منم میشناخت؛ چون تا قبل از این فکر میکردم فقط یکی از دوستاش منو میشناسه!
تا اینه که 10 دقیقه بعد از کلاس حضور به هم رسوندن.
اول که یه پسره اومد کله کرد تو کلاس بعدم خودش. با این حرکتش مطمئن شدم که دوستش بوده که آمار منو بهش داده بوده؛ چون ضایع با دوستش تو کلاس رو بررسی کردن
حتما خوشحال شده که به خاطرش رفتم. آخه این کلاسشو هفته پیش که تو سالن رد میشدم کشف کردم!!
امیدورام که این حرکت بنده مورد رضایتش قرار گرفته باشه...