loading...
من و سعید
:::

<RB:BlockCenter>
<style type="text/css">
.menutitle{padding:5px 3px 5px 3px;border: 1px #000000 solid;font:9pt tahoma;border-bottom:0px;text-align:right;margin-top:10px;-moz-border-radius:5px;-moz-border-radius-bottomright:0px;-moz-border-radius-bottomleft:0px;}
.menubody{padding:5px 3px 5px 3px;border: 1px #000000 solid;font:9pt tahoma;text-align:right;margin-bottom:10px;-moz-border-radius:5px;-moz-border-radius-topright:0px;-moz-border-radius-topleft:0px;}
</style>
<div dir="rtl" class="menutitle"><-MenuTitle-></div>
<div dir="rtl" class="menubody"><-MenuCode-></div>
</RB:BlockCenter>
Elahe بازدید : 36 سه شنبه 12 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

امروز یه اتفاق خیلی جالب افتاد یعنی یه اتفاق خیلی خیلی خوب...

امروز سه شنبه، ساعت 2 کلاس داشتیم. سر کلاس با لیلا و سپیده نشسته بودیم که یهو لیلا برگشت گفت دیشب خواب سعید رو دیدم. منم برق گرفتم. برگشتم گفتم: خواب سعید ؟! خب چی می دیدی؟  گفت خواب دیدم تو دانشگاه با هم میرفتیم که تو گفتی کار دارم برم و رفتی، منم رفتم تو یکی از کلاسا دیدم سعید نشسته، استاد مدار هم داره درس میده..!!!! گفتم ایشالا که تعبیر شه ولی منم ببینمش. و شد.... 

بعد از اون 4 ساعت دیگه هم کلاس داشتیم و 2 ساعت بعدی سعید هم کلاس داشت ولی خیلی وقت بود که ندیده بودمش؛ نمیدونم نمیاد دانشگاه یا اینویز میاد که من نبینمش!منم رو این حساب اصلا امیدی نداشتم به دیدنشــــــــــــ 

ساعت 3.5 کلاسمون تموم شد و سه تایی با لیلا و سپیده رفتیم بیرون تو ماشین تا من یه خورده خوشکل کنم و برم بعد از قرنی یه عکس پرسنلی قیافه دار بگیرم. ولی متاسفانه وقتی زنگ زدم به عکاسی گفتن که اگه میخواید 5-5.5 تشریف بیارید. همچین دپ شدیمــــــ....!  دست از پا درازتر برگشتیم یونی ولی سپیده رفت خونه. با لیلا داشتیم دوتایی میرفتیم که یه دفعه یه پسره همون موقع رسید.خیلی برام آشنا اومد....خیلی شبیه سعید میداد شک داشتم خودش باشه، آخه موتورشو وسط درختا پارک کرده بود وصورتش پیدا نبود ولی همینطور که داشتیم بهش نزدیک میشدم حس میکردم که آره خودشه ، قلبم داشت تند تند میزد... حتما خودش بود منم هول کرده بودم به لیلا میگفتم این سعیده؟ لیلا هم میگفت کدوم پسره رو میگی؟! ولی خودش  بود تا ما رو دید کلی تعجب کرد و اونطوری که لیلا میگفت هول کرده بود بچم  و تو زاویه وایساد و یه دست کشیده موهااش 

پ.ن:وقتی مطمئن شدم خودشه خیلی خوشحال شدم خیالم راحت شد از اینکه سالمه و طوریش نشده آخه تو اون همه مدتی که ندیده بودمش خیلی نگرانش شده بودم ولی دلم از اونجایی گرفت که فهمیدم این مدت میوده ولی انقدر زود میومده و برمیگشته که من همیشه واسه دیدنش دیر میرسیدم امروز ساعت 4:10 مین اومد و 5:10 مین هم رفتــــــــــــ

بعدم معطل کرد تا ما جلوتر بریم و بعد اومد. 

سعید که رفت تو کلاس ، ما هم رفتیم که بریم سر کلاس ولی نگهبانی گفت که استادتون نمیاد. رو این حساب من و لیلا هم رفتیم صندلی های جلوی دانشگاه نشستیم که هم وقت بگذره و هم اگه کلاسا تموم شد سعید رو ببینم.نزدیکای 5 که شد تصمیم داشتم برم عکاسی ولی دلم باهام نبود و خیلی خوب شد که نرفتم چون 10 دقیقه بعدش سعید اومد بیرون و تونستم دوباره عسلکمو ببینم 

پ.ن1: خدایا ازت ممنونم. ممنون از اینکه درد دل این بنده حقیرتو شنیدی و دعاشو اجابت کردی. دیدن دوبارشو با همه جزئیاتی که خودت بهتر میدونی مدیون فقط خودتم

پ.ن2: آقا 10 دقیقه بعد از کلاس میان و 20دقیقه قبل از تعطیلیش میزن که من نبینمشون؟؟؟!!

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
از اینکه کسی نبود تا دلتنگیامو بهش بگم خسته شدم اینه که اومدم یه وب ساختم که بتونم راحت حرفامو بزنم حالا چه کسی بخونه چه کسی بهش توجهی هم نکنه. از همه کسایی که میاین و نظر میدین ممنونم. در مورد تبادل لینک شما میتونیین اگه دوست داشتین منو لینک کنین؛ نظر لطفتونه اما در مورد خودم شرمنده. از اول تصمیم داشتم فقط کسایی که وبلاگشون تو مایه های خودمه رو لینک کنم یعنی خاطره نویسان!! اما خب میتونیم باهم تبادل نظر داشته باشیم. این در مورد عشق اولم: "خدا هست دلت تنها نیست. اسیر لطف خدا باش که بی خدا زندگی هرگز زیبا نیست." و اینم واسه عشق دومم: "بیاد تو نوشتم: که از جنس بهاری که در اعماق قلبم همیشه ماندگاری" یک روز قشنگ، یک دل خوش، یک لب خندان، یک تن سالن، آرزوی هر روز من برای شما. شاد و سربلند باشید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • ندارد

    <RB:BlockRight>
    <style type="text/css">
    .menutitle{padding:5px 3px 5px 3px;border: 1px #000000 solid;font:9pt tahoma;border-bottom:0px;text-align:right;margin-top:10px;-moz-border-radius:5px;-moz-border-radius-bottomright:0px;-moz-border-radius-bottomleft:0px;}
    .menubody{padding:5px 3px 5px 3px;border: 1px #000000 solid;font:9pt tahoma;text-align:right;margin-bottom:10px;-moz-border-radius:5px;-moz-border-radius-topright:0px;-moz-border-radius-topleft:0px;}
    </style>
    <div dir="rtl" class="menutitle"><-MenuTitle-></div>
    <div dir="rtl" class="menubody"><-MenuCode-></div>
    </RB:BlockRight>
    آمار سایت
  • کل مطالب : 17
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 8
  • باردید دیروز : 10
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 19
  • بازدید ماه : 19
  • بازدید سال : 39
  • بازدید کلی : 1,791
  • کدهای اختصاصی
    صدای خداوند را در تک تک تپش های قلبتان بشنوید. او جانشین تمام نداشته های شماست و تنها کسی هست که همیشه برای شما وقت دارد.
    ....


    <RB:BlockLeft>
    <style type="text/css">
    .menutitle{padding:5px 3px 5px 3px;border: 1px #000000 solid;font:9pt tahoma;border-bottom:0px;text-align:right;margin-top:10px;-moz-border-radius:5px;-moz-border-radius-bottomright:0px;-moz-border-radius-bottomleft:0px;}
    .menubody{padding:5px 3px 5px 3px;border: 1px #000000 solid;font:9pt tahoma;text-align:right;margin-bottom:10px;-moz-border-radius:5px;-moz-border-radius-topright:0px;-moz-border-radius-topleft:0px;}
    </style>
    <div dir="rtl" class="menutitle"><-MenuTitle-></div>
    <div dir="rtl" class="menubody"><-MenuCode-></div>
    </RB:BlockLeft>